پرسش :

آیا ما با پدیده جنگ در سال‌های پس از جنگ یکسان برخورد کرده ایم؟ و اساساً کدام ابعاد جنگ را باید بیشتر مورد توجه قرار داد؟


پاسخ :
با گذشت بیش از دو دهه از زمان تجاوز سراسری و گسترده ارتش متجاوز صدام که از سوی حامیان منطقه ای و جهانی پشتیبانی می‌شد (تاریخ ۳۱ شهریور ۵۹) و گذشت بیش از ۱۶ سال از زمان اتمام جنگ و سال آینده که بیست و پنجمین سال آغاز تجاوز دشمن به ایران اسلامی است، در طی این ۲۴ سال و مخصوصاً در طی این ۱۶ سال گذشته، مسأله جنگ و نحوه برخورد با آن و روش‌های احیای ارزش‌های دوران دفاع مقدس یکی از مهم ترین و اساسی ترین مسایل پیش روی جامعه و مردم و اندیشمندان سیاسی و فرهنگی و نظامی کشور بوده است. جنگ درزمان وقوع به دلیل اهدافی که دشمن تعقیب می‌کرد و تبیین دقیق و شفاف و حکیمانه ای که امام راحل از اهداف دشمن داشتند و احساس خطری که ملت ایران را که در وضعیت خاص پس از پیروزی انقلاب اسلامی قرار داشت، عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌داد و به دلیل حضور گسترده نیروهای مردمی و طولانی شدن جنگ منشاء تحولات بسیاری در زمینه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و نظامی قرار گرفت. در طی ۱۶ سال گذشته به لحاظ نحوه برخورد با جنگ ما سه دوره را پشت سر گذاشته ایم: دوره اول غفلت از جنگ و به فراموشی سپردن آن، که دوره ای است که بلافاصله پس از جنگ شروع می‌شود و تا سال ۷۲ ادامه دارد و دوره دوم دوره رجوع مجدد است و دوره سوم که در این سال‌ها به وجود آمده دوره چالش گرفتن و بازخوانی مجدد تحولات سیاسی ـ نظامی جنگ است، البته این دوره‌ها قطعاً با سیاست‌های دولت‌های ما بی ارتباط نیست و متأثر از نوع سیاستگذاری محوری و استراتژی دولت‌های حاکم است، ما اکنون با فاصله گرفتن از جنگ بهتر می‌توانیم به ارزیابی مراحل و تحولات سیاسی ـ نظامی جنگ و تأثیر و پیامدهای آن در داخل ایران و در سطح منطقه بپردازیم. جنگ قلمروهای متعددی دارد که باید با تعادل و تناسب به همه مباحث آن پرداخت. قلمرو اجتماعی ـ فرهنگی یک بحث است که در این قلمرو بیشتر بر ابعاد دینی و حماسی و عاطفی جنگ تکیه می‌شود. قلمرو سیاسی جنگ نیز به دنبال تبیین پیوستگی جنگ و سیاست است و به بحث پیرامون سیاست‌های دفاعی ـ امنیتی ما می‌پردازد، قلمرو نظامی جنگ نیز به ابعاد تاکتیکی و ابعاد نظامی ـ استراتژیک نگاه می‌کند. در همه این قلمروها، وجه عقلانی و مدیریتی جنگ بسیار برجسته است چرا که جنگ ذاتاً امری عقلانی است و برمبنای محاسبات بسیار دقیق با مسایل جنگ برخورد می‌شود که بسیاری از این ابعاد مورد غفلت قرار گرفته و ما بیشتر به بعد حماسی و عاطفی جنگ پرداخته ایم و این کفایت نمی کند. مدیریت در جنگ بحث بسیار عمیقی است و این موضوع باید برای نسل‌های امروز شکافته شود. من معتقدم که انقلاب اسلامی در یک عرصه به نام عرصه نظامی به طور کامل حضور پیدا کرد و از این میدان و آزمون فائق بیرون آمد و در سایر عرصه‌ها هنوز هم ما شاهد ناکارآمدی‌های زیادی هستیم، موفقیت در این آزمون نیز متعلق به فرماندهان جوان و ژنرال‌های جوانی بود که کمتر از ۳۰ سال سن داشتند و قهرمانان ملی این کشور در جنگ بودند و این فرماندهان جوان و قهرمانان ملی بعد از یک دوره ناکامی و شکست از سوی کسانی که بر میدان جنگ مدیر و فرمانده بودند، مستولیت را عهده دار شدند. همان طور که می‌دانید یک سال از جنگ (سال اول) مدیریت و فرماندهی برعهده بنی صدر و لیبرال‌ها بود که شعارها و ادعاهای فراوانی داشتند ولی در عمل ناکام شدند و هیچ توفیقی به دست نیاوردند، البته این دولت قبل از جنگ هم مسؤول بود (دولت موقت و دولت بنی صدر) و ناتوانی در عدم ایجاد بازدارندگی در برابر دشمن برعهده آنهاست و در سال دوم جنگ ما می‌بینیم که با سپرده شدن جنگ به فرماندهان و ژنرال‌های جوان در ارتش و سپاه به دوره پیروزی و غلبه بر دشمن تبدیل می‌شود. صحنه جنگ عرصه رویارویی استراتژی‌هاست، در دو سوی میدان، جنگ علاوه بر فیزیک جنگ که شامل یگان‌ها، ابزار و تسلیحات است تفکر و اندیشه ای حاکم است، پیروزی و یا شکست متعلق به فرماندهان و مدیرانی است که با فکر و اندیشه به طرح ریزی و اجرای طرح ‌های خود اقدام می‌کنند. ملت ایران به خوبی صاحبان صحنه جنگ خود را در سال اول می‌شناسد که چقدر بی کفایت بودند و نیز به خوبی با صاحبان و فرماندهان و قهرمانان خود در سال دوم جنگ به بعد آشناست. عقلانیت، محاسبه ، فکر، اندیشه و پرهیز از کار هیأتی و تکیه بر سازماندهی و شناسایی دشمن و کار جمعی و گروهی و آموزشی و مدیریت قوی و توانمند مشخصه این دوره و این فرماندهان است. ملت ما با چهره شهید باکری‌ها،شهید باقری‌ها، شهید همت و شهید خرازی و شهید صیادها، آشناست و همین طور ملت ایران می‌داند شخصیت‌های برجسته و فرماندهانی که اکنون در قید حیات هستند و در مسند اموری از کشور هستند در آن زمان بار اصلی جنگ بر دوش آنها بود و در هرکجا این مدیران توانمند، چه در عرصه امنیت (در نیروی انتظامی) و چه در عرصه دفاع (در نیروهای مسلح) و عرصه‌های نهضتی و عمرانی و خدماتی (شهرداری) فرصت حضور پیدا کرده اند لیاقت و کاردانی و کارآمدی خود را به اثبات رسانده اند. من فکر می‌کنم ملت ایران چنانچه سر رشته امور را در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی و در بالاترین سطح در عرصه یک دولت به این مدیران توانمند بسپارد، قادر به حل معضلات هستند. معضلاتی که در طی سال‌های پس از جنگ بر زمین مانده و حل نشده اند در حالی که پس از جنگ از وجود این مدیران استفاده نشده و آن‌ها را به جرم این که نظامی هستند در درون پادگان‌ها حبس کردند. عجیب است که ما مدعی هستیم که از صدر اسلام، انقلاب اسلامی خود را الگو گرفته ایم اما در برخورد با شمشیرزنان عرصه نبرد و جهاد به بدترین شکلی برخورد می‌کنیم. ورود این مجاهدان و سرداران ملی کشور را به عرصه اقتصاد برنمی تابند، وقتی که می‌بینند اینها می‌خواهند از مسیر قانونی کشور به نام انتخابات وارد عرصه سیاسی شوند، فریاد می‌زنند که صدای پای بناپارتیسم می‌آید! وقتی که می‌خواهند نماینده قانونی مردم بشوند و می‌بینند مردم از آنها استقبال سنگینی می‌کنند می‌گویند آرپی جی زنان با مجلس شورای اسلامی نسبتی ندارند و مجلس را با صحنه جنگ اشتباه گرفته اند و ورود این عزیزان را در سایر عرصه‌ها به سخره می‌گیرند. در کمال بی انصافی نه تنها از این مدیران توانمند و امتحان داده و سخت کوش استقبالی نمی کنند بلکه به تحقیر ارزش‌های دفاع مقدس که در وجود این عزیزان متبلور است می‌پردازند. نمی دانم شاید هم شناخت دقیقی از قدرت مدیریت و توانمندی و قاطعیت و استحکام در برخورد این عزیزان با مشکلات و معضلات و مفاسد و ضد ارزش‌ها آگاهند و از ورود آنها به عرصه‌های سیاسی و اقتصادی وحشت دارند و علم دارند که اگر اینها از مسیر انتخابات و صندوق آراء که این همه از آن دم می‌زنند، وارد شوند با استقبال عظیم مردم روبه رو می‌شوند و آنگاه که مسؤولیت‌ها را در عرصه‌های دولتی بر عهده گیرند ریشه ناکارآمدی را که دو دهه است گرفتار آن هستیم از بیخ می‌کنند و انحرافات از انقلاب اسلامی را دور می‌کنند و به مردم ثابت می‌کنند که پیروان واقعی امام علی(ع) قادر به حل مشکلات و معضلات مردم در زمینه معیشت و فقر و فساد و ایجاد اشتغال و عمران و آبادی کشور و رفاه حال مردم هستند و همچون صحنه نبرد با دشمن، که خون لازم داشت اینجا با کار فوق العاده و بیشتر و با پرهیز از راحت طلبی و با تعامل تنگاتنگ با مردم در کف خیابان و مسجد و بازار و مزرعه و کارخانه که روح اصلی مدیریت این عزیزان را تشکیل می‌دهد، بر مشکلات و غول بیکاری و فقر و فساد غلبه خواهند کرد و کارنامه درخشانی از کارآمدی و حل مشکلات را عرضه می‌دارند. به هر حال هنوز هم دیر نشده است؛ ایران اسلامی ۲ میلیون بسیجی رزم دیده و از جنگ گذشته دارد و صدها و هزاران مدیر توانمند و چنانچه فرصت حضور به این عزیزان داده شود قادرند کشور را اداره کنند و نظام اداری و اقتصادی کشور را متحول کنند. در طی این ۱۶ سال پس از جنگ بسیاری از این عزیزان به مدارج علمی بالایی رسیده اند و علم و تجربه را به هم آمیخته دارند. بنابراین به این دو دوره در جنگ(دوره ناکامی در بازپس گیری سرزمین‌های اشغالی و دوره موفقیت و پیروزی و غلبه بر دشمن) باید بیشتر پرداخته شود و تحولات سیاسی ـ نظامی جنگ را باید بازخوانی کرد تا به نقش و جایگاه شهدای بزرگ و فرماندهان و مدیران دوره دوم بیشتر پی برده شود و از تجربه این دوره(از سال دوم جنگ به بعد) برای حال و آینده می‌توان به خوبی کمک گرفت. من معتقدم الیت حاکم بر جنگ در دوره دوم هویت دفاعی جدیدی به نیروهای مسلح ایران می‌دهد و باعث ظهور قدرت دفاعی جدید ایران می‌شود که اکنون این قدرت دفاعی جدید و تجربه‌های ارزشمند آن در اختیار و در دستان نظام جمهوری اسلامی ایران است و اعتماد به نفس حاصله از این مکتب و اندیشه دفاعی است که ما را قادر می‌سازد در برابر دشمنان فعلی و آینده بایستیم. ملت ایران قدر قهرمانان ملی خود را در عرصه دفاع و امنیت می‌شناسد. سرادر رشید به اعتقاد شما در جنگ ما چه مراحلی داشتیم؟ ۸ سال جنگ و ماقبل و مابعد آن از منظرهای مختلفی قابل تقسیم به دوره‌ها و مراحل است که یک نوع تقسیم بندی را من در سؤال قبل اشاره کردم. از زاویه «مدیریت و فرماندهی و ناکامی و موفقیت» نوع دیگری از تقسیم بندی کلی در جنگ داریم که به چهار مرحله قابل تقسیم است: یکی مرحله اول که قبل از تهاجم دشمن به ایران اسلامی است که در این دوره مناسبات ایران و عراق بحرانی است. در ابعاد سیاسی، امنیتی و نظامی بحرانی می‌شود و در حقیقت ۶ ماهه قبل از جنگ (۶ ماه اول سال ۵۹) ما نوعی جنگ داریم که می‌توان از این موضوع به نام جنگ قبل از جنگ یاد کرد و سؤال محوری که در این مرحله وجود دارد این است که چرا ما قادر به جلوگیری از تجاوز عراق نیستیم و قادر به بازدارندگی نیستیم؟ که اینجا بحث اجتناب ناپذیری جنگ پیش می‌آید. مرحله دوم تهاجم عراق به ایران است که در این مرحله مقاومت اولیه مردمی ایران شکل می‌گیرد و در سال اول ناکامی‌های زیادی داریم و در سال دوم به بعد همان طور که عرض کردم موفقیت و پیروزی نصیب ملت ایران می‌شود و سؤال محوری ما در این مرحله این است که چگونه ما توانستیم بر ناکامی‌های اولیه که مسؤولش افراد دیگری بودند و بر پیامدهای تجاوز به ایران(اشغال بی ثباتی) غلبه کنیم که اینجا قدرت جدید نظامی ایران شکل می‌گیرد که محور این قدرت سپاه و بسیج است. مرحله سوم پس از فتح خرمشهر است که به علت تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر و علت پذیرش قطعنامه پرداخته می‌شود و اهداف و استراتژی ایران موضوع اساسی و محوری است که در این مرحله نیز متأسفانه برخی از سیاسیون قهرمانان ملی و نظامی خود را زیر سؤال می‌برند. در حالی که ناکامی‌های این دوره نیز متعلق به همین سیاسیون است که جنگ را به روزمرگی کشاندند و پیروزی‌ها متعلق به امام و رزمندگان است که بر جنگ تا پیروزی تأکید می‌کردند. منبع: همشهری، گفت‌وگو با سردار غلامعلی رشید،۳۱ شهریور ۱۳۸۳